2(بحرانِ افغانستان) و (روشنفکران)
زمان «هوتک» زمان «هوتک»

 

 

 

 

در نوشتۀ قبلی آمده است، که امریکاییها و متحدینش داخل خاک افغانستان شدند تا برای مردم افغانستان جمهوری اسلامی بسازند.

گرچه جمهوری، بربنیاد برقراری «عدالت تام و کامل» "بحثِ است که در همۀعالم قرنهای دراز اذهان و عقول را باندیشه و کوشش واداشته است و برای آن نیز جواب های گوناگون بسیار بیان شده است. اما جواب سقراط یا بهتر بگوییم جواب افلاطون از جالب ترین جوابهاست. چون در برابر پندار آندسته از حکماء که امکان پدیدآمدن چنین جامعه یی را بکلی منکرند، افلاطون و سقراط سعی کرده اند طرح و نقشه یی برای ایجاد این «مدینۀ فاضله» بریزند و «در باغ سبزی» از این بهشت خیالی را نشان بدهند، حقیقت آن است که این «مدینۀ فاضله» و این «شهر نیست در جهان» را غیر از افلاطون و سقراط بسیاری از فلاسفۀ دیگرهم در خیالی خویش طرح افکنده اند و طرح اینگونه «شهرهای خیالی» در روزگاری یونانی قدیم بقدری رائج و شایع بوده است که ارستوفان نویسندۀ ظریف سخن سنج یونانی در نمایشنامۀ پرندگان و مجمع زنان کسانی را که ازاینگونه خیالها و هوسها در سر می پرورده اند، بباد انتقاد و ریشخند گرفته است. افلاطون، شاید طرح این«مدینۀ فاضله» خویش را قدری ازعقاید و آراء دیگران گرفته باشد اما قطعاً این طرح خیالی او تا اندازۀ زیادی ابتکاری است و بسیاری از حکما و صاحبنظران دیگر از روی طرح او به بهشت های خیالی بدیع تر و جالبتر پرداخته اند، «آراء اهل المدینه الفاضله» اثر فلسفی معروف فارابی و«اتوپیایی» مشهور توماس مور و «شهرآفتاب» اثر بسیار مشهور کامپانلا نیز نمونه هایی از این گونه بهشتهای خیالی است که صاحبنظران جهان درعالم پندارخویش ساخته اند و خدا می داند که آدمی زاده کی ازاین خوابی که تا کنون هیچ تعبیر درست و روشنی نیافته است بیرون خواهد آمد؟ در هرحال، این حکما که خواب «مدینۀ فاضله» را دیده اند گمان برده اند وصول به عدالت و سعادت، دراین جهان میسر است و آن قدر که آدمهای بدبین پنداشته اند دشوار هم نیست و به هر حال هرجا که حکومت مقرون بحکمت باشد عدالت نیز راه دارد."(1)

بناءً، اگر درشرایط امروزی ساختن جامعه یی که در آن «عدالت تام و کامل» برقرار باشد، مشکل است. اما درصورتی که صداقت وجود می داشت، درافغانستان ساختن جامعه یی که «عدالت اجتماعی نسبی» درآن برقرار باشد، ازامکان دور نبود.

بلی! مردم افغانستان منتظر بودند تا امریکایی ها و متحدینش برای شان یک دولت جمهوری اسلامی (نوع از دولت های مبتنی بر قانون اساسی)، دولت تکنوکراسی (نوع ازدولت های براساس شایسته سالاری)، دموکراسی نماینده ای (نوع از دولت های براساس دموکراتیک بودن)، مرکزگرایی (نوع از دولت های با توجه به نظام سیاسی) بسازند، اما آنها درعوض یک دولت کلپتوکراسی (حکومت های مافیایی) (نوع از دولت های براساس ویژگی های منفی) ساختند. چنانچه:

نهادهای مدنی بین المللی، چگونگی وضع فعلی دولت افغانستان را بربنیاد «بارمنفی» در صدر جدول کشورها قرار داده اند.

«ـــ در گزارش ادارۀ مبارزه با «مواد مخدر و جرایم» سازمان ملل متحد آمده است که در سال 2012 م، افغانستان 74 در صد «مواد مخدر» جهان را تولید کرده است. در این گزارش که ازسوی سازمان ملل متحد در ویانا پایتخت اطریش به نشر رسید، آمده است که افغانستان بازهم «مقام اول» را در بخش تولید مواد مخدر در جهان ازآن خود کرده است...

سطح معتادین مواد مخدر درافغانستان روبه افزایش است...

تنها 10 در صد این معتادین به خدمات صحی دسترسی دارند...

700هزار معتاد دیگر به خدمات صحی دسترسی ندارند و سازمان ملل این موضوع را یک «تراژیدی خاموش» نامیده است.

به گزارش همین اداره کشت خشخاش در سال 2013م بیش از 10 در صد افزایش یافته است.»(برگرفته از سایت "جامعه آنلاین افغان")

ـــ به اساس گزارش سالانۀ «سازمان شفافیت بین الملل»، این سازمان افغانستان را از جمله فاسد ترین کشورهای جهان اعلام کرده است.

همچنان به اساس گزارش «سازمان شفافیت بین الملل» با در نظر داشت نظرسنجی شهروندان افغانستان، این سازمان قوه قضائیه را فاسد ترین نهاد حکومتی می دانند و یادآور شده اند که درمیان نهادهای حکومتی افغانستان دریک سال گذشته، قوه قضائیه و پُلیس بیشترین رشوه را بدست آورده اند.

 

...

ـــ قانون اساسی: "قانون اساسی عالی ترین سند حقوقی یک کشور و رهنمایی برای تنظیم قوانین دیگر است. قانون اساسی تعریف کنندۀ اصول سیاسی، ساختار، سلسله مراتب، جایگاه و حدود قدرت سیاسی دولت یک کشور و تعین و تضمین کنندۀ حقوق شهروندان کشور است. هیچ قانونی نباید با قانون اساسی مغایرت داشته باشد . . . " (ویکی پدیا)

بناءً نظر به تعریف قانون اساسی، قانون اساسی یک کشور یا باید زیاد تشریحی تدوین گردد که شاید غیرممکن باشد، در غیر آن میباید یک نهادِ بمنظور مراقبت و بررسی از مطابقت قوانین، سایراسناد تقنینی و معاهدات بین المللی با قانون اساسی، ارائۀ مشوره های حقوقی دربارۀ مسایل ناشی ازتفسیر مواد قانون اساسی به رئیس جمهور ایجاد گردد.

بلی! طرح قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان آماده شد، لویه جرگه دایرگردید (22 قوس الی 14 جدی 1382) ، مورد تصویب لویه جرگه قرارگرفت و ازطرف رئیس جمهور توشیح گردید، با وجود اینکه طرح، تصویب و توشیح قانون اساسی بعد از به قدرت رسیدن تنظیم های جهادی الی توشیح قانون مذکور برای دولت جمهوری اسلامی یک گام بسیار مثبت و یک دست آورد بسیار بزرگ می باشد، اما:

نخست، درتطبیق آن گامهای عملی برداشته نشد. چون هرقانون اساسی اگر کامل هم باشد ولی در جامعه تطبیق نگردد، معنای و هدف اصلی خود را از دست می دهد،

دوم، برخی ماده های آن به تفسیر ضرورت دارد، چنانچه پیرامون بعضی ماده های آن همیشه بین نهادهای که طرح قوانین را آماده کرده بودند، قوه مقننه و رئیس جمهور کشمکشهای وجود داشت. به نظر بنده قانون اساسی جمهوری اسلامی به «تعدیلات و تکمیلات»، اشد ضرورت دارد و درپهلوی این همه به ایجاد نهادی بمنظور مراقبت و بررسی ازمطابقت قانون اساسی بر سایر قوانین و تفسیر برخی ماده های آن حین ضرورت نیز همچون یک نهاد ضروری پنداشته می شود.

ـــ ایجاد قوه های سه گانه، که سه بخش یا قوۀ دولت میباشند، منحیث سه رکن مستقل دولت تأسیس گردیدند. ازجمله شورای ملی(پارلمان) متشکل از دومجلس (ولسی جرگه و سنا)، که عالی ترین ارگان تقنینی جمهوری اسلامی بشمار می رود ایجاد گردید. اما در رابطه با انتخابات برای انتخاب رئیس جمهور و اعضای ولسی جرگه که باید به اساس رای گیری عمومی، مساوی، آزاد، سری و مستقیم،(بخصوص شفاف و بدون تقلب)صورت می گرفت. صرف نظر ازاین که تمام نهادهای مستقل، تقلب گسترده درانتخابات و غیر شفاف بودن آن را صحه می گذارند، کافی است شوخی که در بین مردم افغانستان در مورد انتخابات کاندیدهای ریاست جمهوری وجود دارد یادآورشوییم:

میگویند، خبرنگاران خارجی با برخی شهروندان افغانستان مصاحبه انجام دادند و از آنها سوال کردند، زیاد سر و صدا وجود دارد که در انتخابات ریاست جمهوری تقلب صورت گرفته است.

شما دراین مورد چه می گویید؟

آنها درجواب گفته اند، که تمام کارها را امریکاییها خراب کردند. چون آنها کارتهای رای دهی را قسمی ساخته اند که با هرنوع قلم، نام هر کاندید را نشانی کنی،زمانی که کارت را داخل صندوق رای دهی باندازی اتومات رنگ قلم از روی کارت پاک می شود و نام کاندید مطابق میل امریکاییها نشانی می شود. بناءً کار انتخابات را تقلب خراب نکرده است، بلکه تخنیک عالی و پیشرفتۀ امریکاییها غیرشفات ساخته است.

تاریخ جهان هم شهادت می دهد، که پای امریکاییها و اروپایی ها به هرکجا که باز شد، بهروزی ازآنجا رخت بربست و تقلب، بحران، خشونت (درتمامی عرصه ها)، فقروغربت و بیچارگی در آنجا لنگر انداخته است. بهتر است دراین مورد از دها موارد درگوشه وکنار جهان صرفنظر کنیم و به گفته های نوام چامسکی دراین رابطه اکتفا نماییم:

او می گوید، "که پای اروپائیان به هرکجا باز شد، سطح خشونت به میزان زیادی بالا گرفت. مورخان نظامی جدی دراین مورد شکی ندارند...

اروپایی ها آنچه را که سد راهشان می شد ویران کردند. صرفنظر از استثناهایی محدود، این مطلب تقریباً درسراسر جهان مصداق دارد...

اگرخواسته باشیم درمقابل تاریخ شرافت خود را حفظ کنیم، باید این اقدامات را صرفاً نوعی اشغال بربروار توصیف کنیم."(2)

او، دررابطه با:

معجزه های اقتصادی»(اقتصاد بازار) یاد آور می شود، که بولیوی(3) را درنظر بگرید...

غرب با دستورالعمل های صندوق بین المللی پول، بامشاورت «جفری ساچس» که یکی ازمتخصصان برجستۀ «هاروارد» است، وارد این کشور شد. این دستورالعمل هاعبارت بودند از:

تثبیت پول، افزایش صادرات کشاورزی، کاهش تولید به منظور رفع نیازهای داخلی و نظایر آن.

ارقام، یعنی آمار اقتصاد کلان، تصویر کاملاً خوبی را نشان می داد. ارزش پول در تثبیت شدن بود، بدهی ها کاهش می یافت و تولید ناخالص داخلی رو به افزایش بود.

اما دراین تصویر اشکالاتی نیز وجود دارد. فقر به سرعت افزایش یافته است. سوء تغذیه بیشتر شده است. نظام آموزشی فروریخته است.

اما جالب ترین جنبۀ قضیه آن عاملی است که اقتصاد را تثبیت کرده است. صدور کوکا (گیاهی که ازآن کوکائین تهیه می شود). به موجب بعضی تخمین ها در حال حاضر دوسوم عواید صادراتی بولیوی از این محصول به دست می آید.

...شرایط را به وجود آورید که او(کشاورز) فقط بتواند به عنوان صادرکنندۀ محصولات کشاورزی فعالیت کند. خُب این کشاورز اگر احمق نباشد به پرمنفعت ترین محصول روی می آورد که کوکا است.

البته کشاورزان از این رهگذر پول زیادی بدست نمی آورند و به جای آن گلوله های تفنگ و هلی کوپترهای سازمان مبارزه با مواد مخدر ایالات متحده نصیبشان می شود. اما دست کم می توانند زنده بمانند و سیلابی ازصادرات کوکا وارد بازارجهانی میشود.

منافع حاصل ازاین کار عمدتاً به سندیکاهای بزرگ، یا دراین مورد بخصوص، به بانک های نیویورک می رسد. هیچ کس نمی داند چند ملیارد دلار منافع حاصل ازکوکائین وارد بانکهای نیویورک یا شعب خارجی آنها می شود، اما بی تردید بسیار هنگفت است.

مبالغ هنگفتی نیز به شرکت های شیمیایی مستقر در ایالات متحده می رسد که مواد شیمیایی مورد استفاده درتولید کوکائین را به امریکای لاتین صادر می کنند. لذا، پای منافع هنگفتی درمیان است. احتمالاً تزریقی نیز به بازوی اقتصاد ایالات متحده می کند.

همچنین به شیوع مواد مخدر درجهان، از جمله در ایالات متحده کمک میکند."(4)

بلی! این برنامه یی است، که مدت 12سال درافغانستان به شدت جریان دارد. عملاً دیده می شود که امریکاییها و متحدینش کشت خشخاش را ترویج می نمایند، مواد شیمیایی برای تبدیل تریاک به هروئین به بسیار سادگی به دست رس کارخانه های پروسس مواد مخدر قرارداده می شود وحاضر نیستند تا به جنگ افغانستان که باید درسال اول حضور شان خاتمه پیدا میکرد، نقطۀ پایان بگذارند، بلکه ابعاد آن را روز تا روز گسترده تر و پیچیده تر می سازند.

افغانها، چون تشنۀ صلح بودند وهستند، اکثریت قاطع آنها ازجنگ متنفر بودند وهستند به همین خاطر آمدن آنها را برای سقوط حکومت «گروه طالبان» خیرمقدم گفتند. فقط «عشق ومحبت» به «خاک و وطن» تحمل جنگ را برایشان ممکن ساخته است.

صلح طلبی و تنفر ازجنگ اکثریت افغانها، خارچشم «گروه طالبان» و «قدرتمندان، جنگ سالاران و جنگ پسندان» می باشد، چون آنها منافع شخصی خود را درادامه جنگ می بینند.

به گفته «ریمون آرون» (درکتاب خاطراتش) "هیچ انسان با شعوری جنگ را بر صلح ترجیح نمی دهد، زیرا درجنگ پدران فرزندان خود را به خاک می سپارند و حال آنکه در صلح این پسران استند که پدران خود را به گور می سپارند."

از جانب دیگر درکشورهای زورمند، «سرمایه دارانی» که در به قدرت رساندن حاکمان کمک مالی و افرادیابی کرده اند و آنها را در رای گیری ها برنده ساخته اند، صاحبان فابریکه های بزرگ تولید سلاح هستند، از آنها می خواهند تا برای فروش تولیدات شان «بازارخرید» بیافند و حاکمان هم بسیار آگاهانه به بهانه های مختلف درگوشه و کنار جهان جنگها را می افروزند. درغیرآن، مالکین فابریکه ها میباید فابریکه های تولید سلاح را ببندند.

نوام چامسکی مثالهای دیگری را نیز یادآور می شود:

"نگاهی به چیلی بیندازید که نمونۀ دیگری ازیک «معجزۀ اقصادی» بزرگ است. پس ازمعجزۀ بزرگ اقتصادی، سطح فقر از 20 در صد درسالهای حکومت آلنده (سالوادور آلنده رئیس جمهور سوسیالیست چیلی که در انتخاباتی دموکراتیک به این مقام برگزیده شد و درسال 1973 در جریان یک کودتای نظامی که مورد حمایت ایالات متحده بود به قتل رسید) به 40 درصد افزایش یافته است. این مطلب درمورد بسیاری ازکشورها مصداق دارد.

اینها انواع پیامدهای حاصل ازآن سیاستی است که به درستی «بنیادگرایی صندوق بین المللی پول» نامیده شده است. هرکجا که این سیاست پیاده شده نتایجی ویرانگر داشته است."(5)

"...هند را درنظر بگیرید. هنگامی که بریتانیایی ها برای اولین بار وارد بنگال شدند، یکی ازثروتمند ترین سرزمین جهان بود. نخستین جنگجویان سوداگر بریتانیایی آن را همچون بهشت توصیف کرده اند. این منطقه اکنون بنگلادیش و کلکته است ـــ نمادهایی از فقر و نومیدی.

دراین کشور اراضی کشاورزی بسیار مساعدی وجود داشت که پنبۀ بسیار خوبی تولید می کرد...

به اساس نوشتۀآدام اسمیت، بریتانیایی ها نخست اقتصاد کشاورزی را ویران کردند و سپس «کمبود را به قحطی تبدیل کردند یکی از شیوه های انجام این کار در اختیار گرفتن اراضی کشاورزی و کشت خشخاش در این اراضی بود (زیرا تریاک تنها چیزی بود که بریتانیایی ها می توانستند به چینی ها بفروشند). سپس گرسنگی توده گیر بنگال را فرا گرفت."(6)

"تنها چینی ها و جاپانی ها بودند، که برای مدت طولانی درمقابل مداخلۀ غرب ایستادگی کنند. البته چینی ها تا مدتی، ولی جاپانی ها تقریباً تا پایان مقاومت کردند. به این دلیل جاپان تنها ناحیه درجهان سوم است که توسعه یافت. شگفت انگیز است که تنها بخشی از جهان سوم که مستعمرۀ غرب نشد، همانی است که به بخشی از دنیای صنعتی تبدیل شده است. این امر تصادفی نیست."(7)

این است «داستان مداخله انسان دوستانه» امریکا درگوشه و کنار جهان که دیوانه وار نعره سر می دهند:

"ـــ قصد ما این است جای که مداخله کرده ایم، مردم را از تراژیدی نجات دهیم آنجا را به قول ریگن به «ویترین دموکراسی» یا «ویترین سرمایه داری» تبدیل کنیم.

بلی! "ساختمان انسان دوستانۀ یک کشور ـــ در واقع همان داستان پوششی قدیم است. اکنون به تأکید بیشتر براین مسأله نیاز داریم، زیرا دست آویز سنتی، یعنی کشمکش با روسها، از میان رفته است، اما این داستان همان است که همیشه بوده است."(نوام چامسکی)

بناءً هدفِ را که امریکاییها و متحدینش در افغانستان به ثمر رساندند، تعداد انگشت شمار را به وسیلۀ پول های باد آورده، قاچاق مواد مخدر، غصب زمین های دولتی و شخصی، اختلاس . . . سرمایه دار ساختند، چنان سرمایه دار، که صاحب قصرها، نوکر و خدمه ها، ساختمانهای بلند منزل، شرکتهای مختلف،هوتلها، موترهای ضد مرمی . . . شدند. بالمقابل 90 درصد مردم افغانستان فقر و فقیرتر شدند.

دراین رابطه یک شوخی بین مردم افغانستان وجود دارد، که می گویند:

یک روز دو دوست که یکی اش سرمایه دار و دیگرش زیاد فقیر شده بود، با هم درد دل می کردند. فقیرش از دوست سرمایه دار خود سوال کرد!

ازچشم بد دور باشی، ولی چطور توانستی این قدر پول زیاد بدست بیاوری؟

دوست سرمایه دارش برایش گفته است، من نخستین بار 1000 دالر را از یک دوست انگلیسی ام به عنوان تحفه بدست آوردم. شنیده بودم که اگر پول خود را شبانه زیر قسمت راست بستر بگذاری، وقتی صبح از خواب بیدار شوی و حسابش کنی دو چند میشود و بعد طرف چپ زیر بستر بگذاری، شب حسابش کنی باز دو چند می شود. من هم پول خود را زیر بسترم گذاشتم، زمانی که صبح از خواب بیدار شدم و حسابش کردم 2000 شده بود. زمانی که شب از «کاروبار» خود آمدم و حسابش کردم، 4000 شده بود. همین پروسه را چند سال ادامه دادم و صاحب پول هنگفت شدم. من باید ملیاردها می داشتم، ولی برخی«مصروفیتها و تشویشها» درحساب کردن پول صبحانه وشبانه ام سکتگی بوجود آورد که پولهایم به ملیاردها نرسید.

در رابطه به تشویش سرمایه داران نه، بلکه از«مادران عزیز» سرمایه داران نو به دوران رسیدۀ افغانستان، یک" جوک معروف در بارۀ «برژنف» از کتاب «روس ها» به قلم «هدریک اسمیت»، که درخور حال شان می باشد، دراین جا نقل می نماییم:

یک روز برژنف مادرش را از اوکراین به مسکو دعوت کرد تا زندگی تازۀ خود را در کرملین به او نشان بدهد. مادر از دیدن تجملات زندگی فرزندش در کرملین حرت زده شد ولی برژنف گفت:

«مادر اینها که چیزی نیست بیا تا ویلای خودم را در «اوسوو» که قبلاً استالین و خروشچف در آن زندگی می کردند به تو نشان بدهم».

برژنف سپس مادرش را با یکی از اتومبیل های شیک و آخرین مُدل خود به اوسوو برد و همۀ اتاقها و محوطۀ زیبای این ویلای مجلل را به مادرنشان داد. مادر همچنان بهت زده بود که برژنف خلبان هلی کوپتر شخصی خود را احضار کرد و باتفاق مادر رهسپار شکارگاه خصوصی خود در «زاویدوو» شد. برژنف ضمن نشان دادن مبلمان شیک و تفنگ های شکاری خود به مادرش متوجه ناراحتی او شد و ناگهان پرسید:

ـــ مادر چرا ناراحتی؟ به چه فکر می کنی؟

و مادر پاسخ داد:

ـــ لئونید . . . می ترسم باز بلشویک ها بیایند و همۀ این چیزها را از تو بگیرند!"(8)

برژنف بیچاره که کدام ثروت شخصی هم نداشت، ولی با داشتن امتیازات از حد لازم بیشتر مردم روسیه درموردش جوکها ساخته بودند. «مافیا سالاران» افغانستان متوجه جوکهای افغانها هم باشند . . .

ادامه دارد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ــ دکتر عبدالحسین زرین کوب، «یاداشت ها و اندیشه ها»، چاپ چهارم، تهران، 1362، ص ــ 225، 226.

2 ــ دیوید بارسامیان، «گفتگو با نوام چامسکی»، ترجمۀ عباس مخبر، تهران، 1373، ص ــ 69، 70.

3 ــ بولیوی، جمهوری محصور درخشکه، درمرکز امریکای جنوبی است. پایتختش بطور رسمی شهر سوکره است اما دولت درشهر لاپاز مستقر است.(دانشنامۀ آزاد)

4 ــ دیوید بارسامیان، «گفتگو با نوام چامسکی»، ترجمۀ عباس مخبر، تهران، 1362، ص ــ 32، 33، 34.

5 ــ همان کتاب، ص ــ 34.

6 ــ همان کتاب، ص ــ 64.

7 ــ همان کتاب، ص ــ 70.

8 ــ محمود طلوعی، «از لنین تا گوربا

 

 

 






August 4th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات